نویسنده: ریچارد روملت
مترجم: بابک وطن دوست
سال انتشار : 1397
سازمانهای ایرانی امروز نسبت به گذشته هر چه بیشتر تشنه استراتژی هستند. استراتژی که واقعا راهگشای چالشهای آنها باشد. اما متاسفانه هر روز بیشتر از روزهای گذشته شاهد استراتژی بد هستیم.
ریچارد روملت که یکی از سرشناسترین افراد در حوزه استراتژیهای کسبوکار است در کتاب «استراتژی خوب/استراتژی بد» به ما میآموزد که استراتژی واقعا چیست و برای این که بتوانیم یک استراتژی خوب تدوین کنیم چه کاری باید انجام دهیم؟
استراتژی چیست؟ چرا سازمانها به آن نیاز دارند و چه استراتژیای خوب و کدامیک بد است؟ ریچارد روملت در این کتاب، پاسخ این پرسشها را میدهد و شما را با انواع استراتژی خوب و بد، ضرورتها و شیوه پیادهسازی آن آشنا میکند. این کتاب پرفروش راهگشای بینظیری برای مسیر موفقیت شما در کسبوکارتان است. اثر پیشرو از سوی فایننشال تایمز بهعنوان کتاب سال انتخاب شده است.
حتما تابهحال بارها و بارها واژهی استراتژی به گوشتان خورده است. بعضی از افراد نیز معادل این کلمه، یعنی راهبرد را بهکار میبرند. اما استراتژی و راهبرد چیست و چرا امروزه در انجام هر فعالیتی به آن اشاره میشود؟
تصور کنید قرار است وارد یک بازی جذاب شوید که قواعد و قوانین مشخصی دارد. اگر همه بازیکنها تصمیم بگیرند فقط قواعد زمینهای بازی را رعایت کنید، قطعاً یک رقابت حوصلهسربر و بدون هیجان خواهند داشت. بنابراین، آنچه ادامه بازی و رقابت را برای هر بازیکن جذاب میکند، استراتژی خاصی است که با توجه به قواعد بازی پیش میگیرد و فقط مخصوص به خود اوست!
استراتژی در هر کاری که قرار است انجام دهید، از یک فعالیت بسیار بزرگ و مدیریت یک سازمان وسیع تا کارهای کوچک و خرد و راهاندازی یک استارتاپ اهمیت زیادی دارد.
نکته مهمی که درباره استراتژی وجود دارد توانایی عملی کردن آن است. قطعاً تاکنون سازمانها و نهادهای زیادی را دیدهاید که چشماندازهای عالی و بشردوستانه ارائه کردهاند و زمانی که از استراتژی خود صحبت میکند مخاطبی را به سمتشان جذب میکنند؛ اما آیا در عمل نیز همه این راهبردها اجرا میشوند؟
شاید بارها دیده باشید که بسیاری از شرکتها یا استارتاپها در ابتدا راه و روشهای خاص خودشان را بهکار میگیرند و در بسیاری از موارد این روشها هزینههای هنگفتی را به آنها تحمیل میکند. اما پس از مدتی تازه متوجه میشوند که استراتژی انتخابی آنها چندان صحیح و راهگشا نیست و باید راهبرد دیگری را پیش بگیرند.
ریچارد روملت (Richard Rumelt) با نوشتن کتاب استراتژی خوب استراتژی بد (Good strategy, Bad strategy) با استادی بینظیری و همچون یک راهنمای عالی، نتایج سالها تجربه و تدریس خود را در اختیار شما قرار میدهد. نویسنده تلاش کرده در کتاب استراتژی خوب استراتژی بد به بهترین شیوه، مفهوم استراتژی را توضیح دهد و با این کار چشمانداز وسیع و درستی را از این مفهوم به شما میبخشد. ریچارد روملت در ادامه آنچه را که عموم افراد بهعنوان استراتژی میشناسند، بهعنوان استراتژی بد معرفی میکند. البته باید اشاره کرد که نویسنده، مخاطب خود را در این مرحله رها نمیکند و تلاش کرده همهی روشها و راهکارهای دستیابی به یک استراتژی خوب را آموزش دهد.
کتاب پیشروی شما بیش از آنکه یک کتاب معمولی باشد، نوعی راهنمای کامل و مؤثر برای رسیدن به استراتژیهای صحیح و کاربردیست که به کمک مدیران، صاحبان کسبوکارها یا استارتاپها آمده است.
نکوداشتهای کتاب استراتژی بد استراتژی خوب
-
یک اثر متفکرانه که مطالعهی آن بسیار ضروری است. (واشنگتن تایمز)
-
این کتاب آخرین روشهای استفاده از استراتژی را میآموزد و مثالهایی عینی از دنیای واقعی تجارت را بیان میکند. (مجلهی مدیریت امروز)
-
استراتژی بد استراتژی خوب یک کتاب راهنمای بینظیر برای هر کسی است که در جایگاه مدیریت و رهبری کسبوکار فعالیت میکند. (رابرت ای. اکرت، رئیس و مدیر عامل شرکت مَتل)
-
درخشان! یک نقطهی عطف در تئوری و عمل استراتژی. (جان استاپفورد، رئیس تی. ال. پی. اینترنشنال، پروفسور بازنشسته، مدرسه بازرگانی لندن)
-
این اولین کتابی است که با موضوع استراتژی خواندهام و کنار گذاشتن آن برایم بسیار دشوار است! (جان کی، مدرسهی بازرگانی لندن)
کتاب استراتژی بد استراتژی خوب برای چه کسانی مناسب است؟
اگر صاحب یک شرکت، کارخانه و سازمان تجاری هستید و یا بهتازگی کسبوکار کوچک و نوپای خود را راهاندازی کردهاید، این کتاب چراغ روشنی برای حرکت در مسیر موفقیت است. کرانکسب، کتاب پیشرو را به همه کسانی که دوست دارند در حوزهی کاری خود به پیشرفتهای چشمگیری دست یابند، پیشنهاد میکند.
برگرفته از کتاب استراتژی خوب استراتژی بد
-
مستقیماً در پیِ شادی و زیبایی بودن، حماقتی بیش نیست. (جرج برنارد شاو)
-
اساسیترین ایده استراتژی، به کار بردنِ نقاط قوت در برابرِ نقاطِ ضعف است.
-
اهرمِ استراتژیک، حاصل ترکیبی از پیشبینی، داشتن بینش در موردِ محوریترین یا حیاتیترین چیز در یک موقعیت و انجام تلاشی متمرکز است.
در بخشی از کتاب استراتژی خوب استراتژی بد میخوانیم
قضاوت یا پیشبینی در خصوصِ تفکرات یا رفتار دیگران، عنصر اصلی در یک استراتژی است. سادهترین راه برای نگریستن به ماجرای کنئی این است: هانیبال رومیها را تحتِ محاصره درآورد. اما این نگرش کامل نیست چرا که قابلیتِ تحرکِ لژیونهای رومی در میدان نبرد بیشتر بود. در حقیقت، این لژیونها برای محاصره شدن فریب خوردند، به سوی تله کشیده شدند و از تحرک، شجاعت و حتی ابتکار آنها بر ضدِ خودشان استفاده شد. جوهره نبردِ کنئی، قفل شدن این دام بود – تراکمِ صفهای لژیونها – که بهخاطر واکنشِ شدیدِ خودِ رومیها نسبت به فریبهای هانیبال و در اثر پیشروی سریع و ناگهانی آنها ایجاد شد.
فردی که از نظریهی بازیها برای تحلیل موقعیت استفاده میکند، چنین میپندارد که هماوردش نیز همچون خودش رفتاری منطقی دارد. واضح است که هانیبال چنین پیشفرضی نداشت. با این حال، او پیشفرض خود را بر منطقِ فردیِ رومیها قرار داد، او ارتشِ روم را بهمثابهِ سازمانی دید که آموزش استاندارد، تاریخچه، سنتها و دکترین دارند. علاوه بر آن، رهبران آنها انگیزهها و تعصباتِ قابل شناساییای دارند. به عنوان مثال، کنسول وارو بهخاطر غرور و واکنشهای تند و احساساتیاش مشهور بود.
هانیبال این چیزها را به این خاطر میدانست که کارتژ ده سال پیش با روم جنگ کرده بود، بنابراین او سیستم نظامیِ آنها را درک میکرد. هانیبال که پسری از یک خانوادهی نظامی بود، در سطحِ بالایی آموزشِ نظامی دیده بود و کتابهای مختلفی نیز به زبانهای یونانی و کارتژی به رشتهی تحریر درآورده بود. همچنین بخشی از رفتار رومیها در کنئی به این خاطر قابل پیشبینی بود که هانیبال برای شکل دادن به آن کار کرده بود، بدین صورت که شبِ پیش از آن به کمپِ وارو یورش برده، کنسول وارو را پیش چشمان سربازانش خشمگین و شرمسار ساخته و بدین ترتیب او را تحریک به انجام یک نبردِ سریع کرده بود. در نهایت، عناصر رفتار رومیها به این خاطر قابل پیشبینی بود که این جنگ بهسرعت توسعه یافت و زمان اندکی برای مطالعهی موقعیت به رومیها داد و به آنها هیچ زمانی برای یادگیری درسهای جدید و تغییر روشهایشان نداد.